عاشق این لحظه هام
عاشق این لحظه هام
در زندگی لحظههایی هست که دلت میخواهد مثل پنیر پیتزا کش بیایند، طولااانی! تمام نشود.
مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمیآید گوشی را بگذاری؛ انگار که تهماندهٔ صدایش هنوز توی سیم تلفن هست!
مثل چشمهایی که وادارت میکنند سرت را بیندازی پایین و زمین را نگاه کنی، گویی که مغولی شمشیرش را گذاشته روی گردنت!
مثل خداحافظیها. وقتی که هی دلت نمیآید بروی و میگویی: کاری نداری؟ دیگه خداحافظ...؛ واقعاً خداحافظ...!
مثل گم شدن ماشینی در پیچ خیابان وقتی که میخواهی تا آخرین لحظه بدرقهاش کنی.
مثل لحظهٔ تمام شدن یک مکالمه تلفنی وقتی هنوز دلت نمیآید گوشی را بگذاری؛ انگار که تهماندهٔ صدایش هنوز توی سیم تلفن هست!
مثل چشمهایی که وادارت میکنند سرت را بیندازی پایین و زمین را نگاه کنی، گویی که مغولی شمشیرش را گذاشته روی گردنت!
مثل خداحافظیها. وقتی که هی دلت نمیآید بروی و میگویی: کاری نداری؟ دیگه خداحافظ...؛ واقعاً خداحافظ...!
مثل گم شدن ماشینی در پیچ خیابان وقتی که میخواهی تا آخرین لحظه بدرقهاش کنی.
اینها از آن دسته حسرتهای خوشایند زندگی هستند.
من فکر میکنم فقیر کسی نیست که پول ندارد یا کفش پاره میپوشد. فقیر کسی است که در زندگیش از این دست لحظههای کشدار ندارد. همین لحظههایی که وقتی یادشان میفتی، تهش با خودت میگویی کاش تمام نمیشد...!
+ کاش :(
+ امتحان خر است
+ فرجه ها خر است
+ دل خر است
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |